پاکستان آبستن فاجعهء بزرگ
الف. سفيدسنگ الف. سفيدسنگ

وقتي که گير و دار ،زد و خورد و تلاش بقدرت رسيدن و ژا حفظ قدرت را در پاکستان مشاهده مي کنيم بيت معروف :

خشت اول گر نهد معمار کج    تا ثريا مي رود ديوار کج

مصداق کامل مي يابد.هنگامي که استعمار انگريز به منظور دوام سيطرهء غیرمستقيم خويش خواست با تقسيم ظالمانهء نيم قارهء هند تحت نام های پاکستان و هندوستان عمل نمايد،عنصر نوکرصفت و فريبکاری چون محمدعلي جناح را که قبلاً به همين منظور تربيه و آموزش داده بود با القاب پر زرق و برق چون خادم اسلام،قايداعظم و غيره به ميدان کشيد.

نامبرده برخلاف منافع درازمدت مردمان نيم قاره و کشورهای جنوب شرق آسيا و با وجود مخالفت ،اصرار و حتا تزرع رهبراني چون مهاتما گاندی،جواهرلعل نهرو،خان عبدالغفارخان،داکتر خانصاحب و ديگران هند بزرگ را به سه قسمت تقسيم نمود که در قسمت آن يعني بنگال شرقي – سند و پنجاب (با دو ايالت غضب شده از افغانستان يعني بلوچستان و پشتونخواه) بنام پاکستان و بقيهء سرزمين اصلي بنام هندوستان يعني دو کشور جداگانه بروی نقشه سياسي چهان تشکيل گرديد.چون هدف علي جناح و بادارانش نه وطندوستانه،نه مردم دوستان و نه صلح دوستانه بود.سرزمين های تحت ادارهء ايشان از همان صبحگاه ايجاد در بحران غريق بود.يعني خشت اول که مرام و هدف بميان  آمدن پاکستان بود،کج گذاشته شده بود و اينک پاکستان در عمق بحران نسبت کج بودن دطوارها و سقف کج هرلحظه مواجه به خطر درهم ريختن است .

بحران بيست و چندسالهء افغانستان که مولود مداخلات خارجي عمدتاً پاکستان بوده و است،اينک به همان جايي برمي گردد که ايجاد و ارسال شده بود.جنرال ضياالحق ،ذوالفقار علي بوتو،نوازشريف،بينظيربوتو،غلام اسحق خان،فاروق لغاری،پرويزمشرف،شوکت عزيز همه و همه نه تنها با شور و شوق ناظر عمق و پهنای اين بحران بودند،بلکه آنرا پيوسته دامن مي زدند و با دريغ و درد که همه زعمای پاکستان بويژه اشخاصي که در بالا ذکر شدند آبادی خود و کشورشان را در بربادی مردم و کشور افغانستان مي دانستند و مي دانند.

زعما و مردم افغانستان بمثابه همسايهء نيک پيوسته به پاکستان و به اصطلاح رهبران آن حالي مي کردند و مي کنند که عواقب اين بحران دير يا زود دامنگير پاکستان خواهد شد ولي در آنجا هيچ گوش شنوايي وجود نداشت .پاکستان با دامن زدن بحران در افغانستان و مداخلات آشکار و پنهان در امور داخلي آن منافع درازمدت و کوتاه مدت فراواني بدست آورده است که رهايي از اپيدميک سياسي ،اجتماعي و بويژه اقتصادی طي دهه های اخير اولين دستاورد آن و دسترسي به سلاح اتمي آخرين دستاورد ان بود.

طي سالهای متمادی سرويس استخباراتي نظامي (آی.اس.آی) بحيث نهاد فعال مايشاء محل تربيه و صدور ترورو تروريزم و تروريست ها را مناطق سرحدی پشتونخوا و بلوچستان انتخاب نموده و به اين منظور و به کمک امريکا،عربستان سعودی و شرکا دهها و صدها مدرسهء ديني که در واقع محلات تربيهءتروريستان بود و است را ايجاد و مشغول سربازگیری از بین قبایل و افغانهای مهاجر برای تربیه در این مدارس شدند.

طراحان اصلي و بادران خارجي و بادران خارجي برای پياده ساختن پلان های شان و بدست آوردن منافع و اهداف شان در مقاطع زماني مختلف به اشخاص مختلف ضرورت دارند و زماني که ببينند که یک عنصر با وجود انجام خدمات شایان دیگر به درد شان نمی خورد فوراً آنرا عوض میکنند و اگر مقاومت کند در صدد محو آن می برایند.جنرال مغرور و کم سواد ضیاالحق از جملهء همچو افراد بود که علت اصلی مرگ او تاکنون مکتوم است.اینک پس از بحران جاری در پاکستان و درسرحدات افغانستان و وحشی شدن مولانا های خودساخته و بنیادگرا نوبت به جنرال محیل و مکار یعنی پرویزمشرف رسیده است.زیرا بادار به عنصر و عناصر جدیدی ضرورت دارد تا در این بهبوحه داخل میدان شود.بحران جاری که منتج به قتل بینظیربوتو گردید زادهء مقاومت لجوجانهء پرویزمشرف است.بینظیربوتو ظاهراً بدیل آیده آل بادار بود که قربانی لجاجت پرویزمشرف شد.لذا عاقبت جنرال هم بخیر!؟   

 

 


December 31st, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی